مهاجرت و روایتهای تلخ ترک تحصیل کودکان افغان
مریم بهرامی
«سنچولی» و «احمدی» نام خانوادگی دو دختر افغانستانی است که وقتی کلاس دوم راهنمایی یا همان هفتم بودند، ترک تحصیل کردند. در سال آخر تحصیل، احمدی شاگرد دوم کلاس و سنچولی هم شاگرد پنجم شده بود.
یک روایت شخصی
سنچولی و احمدی، هر دو از دوستان افغانستانی من بودند که اخلاقشان پسندم بود. احمدی بسیار مؤدب، آرام، درسخوان و با نظم و ترتیب بود و سنچولی دختری پرجنبوجوش که بهخاطر دارم نحیف بود و خوش سروزبان. وقتی از کادر مدرسه شنیدم که این دو دختر بهخاطر قانون جدید آموزشوپرورش در مورد مهاجران افغانستانی نتوانستند در مدرسه ثبتنام کنند، حس و حال ناخوشایندی به سراغم آمد. یک روز بعد از مدرسه به در منزل احمدی رفتم. ما در مسیر برگشت از مدرسه با هم بودیم و منزلشان را بلد بودم. یادم نیست چه کسی در را باز کرد. بهخاطر دارم به چارچوب در منزلشان تکیه داده بود و با لحن آرام و متین همیشگی و البته با حسرت برایم توضیح داد که چون امسال هزینه تحصیل برای دانشآموزان افغانستانی مبلغ زیادی است، تصمیم گرفتهاند فقط خواهر و برادر کوچکترش که هنوز ابتدایی هستند درس بخوانند. در مورد سنچولی هم گفت که به همین دلیل مجبور به ترک تحصیل شده است.
بیست سال از آن روزها میگذرد. دیگر هیچوقت آن دو نفر را ندیدم اما ترک تحصیل آنها بهخاطر فقر برای همیشه در ذهن من ماند.
ادامه مطلب در مجله پرگار