یزد زیبای من
سمیه رضایی
نگاه و دیدگاه هر شخصی به نسبت جا و مکانی که در آن زندگی میکند، سرشار از احساسات تلخوشیرین است. یزدی که به نظر هر کس متفاوت است و در نظر خود، شهر یزد را جذاب و زیبا میداند و دیگری این شهر را ساکت و رنگپریده و خالی از هرگونه شور و هیاهو. نظرها و دیدگاهها گوناگون است و یکی این شهر را دوست دارد و دیگری به دنبال راهی برای دور شدن از این شهر است. شهری که در چند سال اخیر با وجود مهاجران از شهرهای اطراف به این شهر شلوغتر و پرهیاهوتر شده است و خیابانهایش با بوق ماشین و سرو صدای عابران پر شده است.
اما یزد؛ شهری به قدمت تاریخ این مرزوبوم که همواره در تاریخ ایران همانند نگینی پرنور میدرخشد. دومین شهر تاریخی جهان و نخستین شهر خشت و خام دنیا است. اما نظرها در خصوص این شهر باتوجهبه دیدگاههای گوناگون با یکدیگر فرق دارد؛ یکی یزد را به دلیل قدمت تاریخی که دارد و دیگری یزد را به سبب سکوت و آرامش و برخی دیگر این شهر را بهخاطر مکان آباواجدادی خود دوست دارند.
اما در این میان یزدی که من دوستش دارم و عاشقانه در آن زندگی میکنم با یزدی که شما دوست دارید شاید تفاوتهای زیادی داشته باشد و زیبایی در نظر هر شخص دارای الگویی مشخص و متفاوت است و گاه هر شخص چیزهایی را دوست دارد که ممکن است از نظر بقیه جذابیت نداشته باشد اما این زیبایی حال و هوای خوبی را در خاطرهها ایجاد میکند.
شهر یزد با خاطرات کودکی، نوجوانی و جوانی من عجین شده است. کوچههای باریک آشتیکنان، بادگیرهای موجود در خانهها و مکانهای تاریخی، درختهای انار سرزنده در باغچهها و درختان زیتون، بوی کاهگل و خاک و گل که همیشه در نظر من، تنها به شهر یزد اختصاص داشته است، رنگ خاکی و آجری که هر کجای ایران که قدم میگذاشتم احساس تعلق خاطرش تکرار نشد و دلتنگی و دوری از وطن را تداعی کرد و خاطرات کودکی بازسازی نشد.
زیبایی یزد را زمانی درک کردم که بافت تاریخی این شهر را بارهاوبارها قدم زدم بدون ذرهای خستگی و بدون لحظهای استراحت. رنگهای فیروزهای موجود در کاشیهای مسجد جامع، ساعت مارکار، آبانبارهای موجود در محلههای قدیمی، میدان امیر چخماق، خانههای تابستانه و زمستانه، موزه آیینه، بازار خان، حمام خان، ملکالتجار و کارگاههای شعربافی و صدای کوبیدن چکش بر پیکره مس و بازارچه خوشرنگ و لعاب و پوشیده از پارچههای رنگارنگ و همهمه مردمی که در تکاپو هستند تا از میان جمعیت آنچه را که میخواهند خریداری کنند، همیشه برایم جذاب بوده است. شلوغی بازار و خیابانهای این شهر در شب عید نوروز جذابیت یزد را برایم دوچندان کرده است. اما در این میان یکی از معدود مکانهای موجود در شهر کافههای ساکت و دنج کنار مسجد جامع است کافههایی که بهدوراز هیاهو و شلوغی در این شهر همیشه جایی بوده است که برایم مأمن آرامش بوده است و زمان را برایم متوقف کرده است. کافههایی که تلفیقی از سنت و مدرنیته را با هم دارا هستند و معماری سنتی یزد را مشهود مینمایند که بیشتر در بالای پشتبام قرار دارند تا بتوانی در شب به یزد زیبا خیره شوی و خاطرات برایت یکبهیک زنده شود.
برای مطالعه ادامه این مطلب ، شماره ۱۸۰ هفته نامه پرگار را از لینک زیر دانلود کنید: